یک مرد شعر های خودش را گریست که... من عاشقم ولی دلم از سنگ نیست که یک مرد با سکوت خود آهنگ می زند هر وقت گریه میکنی و زنگ میزند وقتی برای فاصله هم گریه می کنند دفترچه های باطله هم گریه می کنند قسمت نبود گاه به گاهی بینمت شاید از این به بعد نخواهی ببینمت لبریز از دقایق باران گرفته ام چیزی شبیه قایق باران گرفته ام بیهوده است سرخی بعد از غروب من یک بار هم به فکر دلم باش خوب من ... شاید به اعتقاد تو انسان احمقی است مردی که مثل خود کشی نا موفقی است شاید مدام کام تو را زهر می کند مردی که با اتاق خودش قهر می کند شاید تو هم به مردن او فکر می کنی وقتی به دل سپردن او فکر می کنی شاید خیال می کنی آماده نیستم یا آن قدر که فکر کنی ساده نیستم قسمت نبود گاه به گاهی ببینمت شاید از این به بعد نخواهی ببینمت
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
یک مرد شعر های خودش را گریست که...
من عاشقم ولی دلم از سنگ نیست که
یک مرد با سکوت خود آهنگ می زند
هر وقت گریه میکنی و زنگ میزند
وقتی برای فاصله هم گریه می کنند
دفترچه های باطله هم گریه می کنند
قسمت نبود گاه به گاهی بینمت
شاید از این به بعد نخواهی ببینمت
لبریز از دقایق باران گرفته ام
چیزی شبیه قایق باران گرفته ام
بیهوده است سرخی بعد از غروب من
یک بار هم به فکر دلم باش خوب من ...
شاید به اعتقاد تو انسان احمقی است
مردی که مثل خود کشی نا موفقی است
شاید مدام کام تو را زهر می کند
مردی که با اتاق خودش قهر می کند
شاید تو هم به مردن او فکر می کنی
وقتی به دل سپردن او فکر می کنی
شاید خیال می کنی آماده نیستم
یا آن قدر که فکر کنی ساده نیستم
قسمت نبود گاه به گاهی ببینمت
شاید از این به بعد نخواهی ببینمت