زخمی زمانه...

دل به غم سپرده ام در عبور سالها

زخمی از زمانه و خسته از خیالها

 

چون حکایتی مگو رفته ام ز یادها

برگ بی درختم و در مسیر بـادها

 

نه صدائی ن سکوتی نه درنگی نه نگاهی

نه تورا مانده امیدی نه مرا مانده نوایی

 

نیشها و نوشها چشیده ام

  بس روا و نا روا شنیده ام

هر چه داغ را به دل سپرده ام

هرچه درد را به جان خریده ام

در مسیر بادها

 

هر چه داغ را به دل سپرده ام

هرچه درد را به جان خریده ام

در مسیر بادها

 

نه صدائی ن سکوتی نه درنگی نه نگاهی

نه تورا مانده امیدی نه مرا مانده نوایی

نظرات 2 + ارسال نظر
رهگذر دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ

گاهی خداوند برکتی را پس میگیرد تا در درک بهتر آن به شخص کمک کند.

30na سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ

page qashangi dari,omidvaram tu hammekarat movaffaq bashi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد